loading...
دانلود مداحی اهل بیت - پیروان پیر خمینی
admin بازدید : 5 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

امام باقر علیه السلام و مهدویت

امام باقر علیه السلام در سوم صفر سال (57 ه‍.ق) در مدینه متولد شد و نسبش از هر دو سو، علوی و فاطمی است؛ زیرا پدرش، امام سجاد علیه السلام، پسر امام حسین علیه السلام و مادرش، ام‌عبدالله، دختر امام حسن مجتبی علیه السلام بود.(1)

امام باقر علیه السلام، حدود چهار سال از دوران امامت جدش، امام حسین علیه السلام و حدود 37 سال از دوران امامت پدر بزرگوارش را درك كرد، آن حضرت در حادثه عاشورا حضور داشته، در این‌باره می‌فرماید: «من چهار ساله بودم كه جدم، امام حسین علیه السلام را كشتند و شهادت وی و آنچه در آن وقت به ما رسید به یاد دارم.»(2)

امام محمد بن علی بن الحسین علیه السلام با كنیه ابوجعفر و لقب‌های هادی، شاكر، امین، صابر و شبیه، به دلیل شباهت به پیامبر صلی الله علیه و آله(3) معروف بود و مشهورترین لقب وی، باقر بود؛ چرا كه رسول خدا صلی الله علیه و آله به روایت جابر، او را باقرالعلوم نام نهاد و در این‌باره فرمود: «او علم را به تمام و كمال می‌شكافد.»(4) در ادعیه و زیارات نیز، لقب آن حضرت را به صورت «باقر‌العلم بعد النبی و باقر علم النبیین» می‌خوانیم، امام باقر علیه السلام، سرانجام در (سال 114ه‍.ق)‍ در شهر مدینه به شهادت رسید و در قبرستان بقیع، كنار پدر و جدش امام حسن علیه السلام به خاك سپرده شد.

 

امام باقر علیه السلام و خلفای غاصب دوران

دوران بیست ساله امامت امام باقر علیه السلام با خلافت پنج خلیفه اموی هم‌زمان بود، بخش نخست امامت آن حضرت در دوره چهار خلیفه: ولید بن عبدالملك (86 ـ 96)، سلیمان بن عبدالملك (96 ـ 99)، عمر بن عبدالعزیز (99 ـ 101) و یزید بن عبدالملك (101 ـ 105) بود، آن‌گاه خلافت بیست‌ساله هشام آغاز شد ـ كه توانمند‌ترین خلیفه اموی بود ـ امام علیه السلام در این دوران، سیاست تقیه را پیش گرفت و از درگیری مستقیم با خلیفه دوری نمود؛ ولی زمینه شكل‌گیری حركت فكری و اعتقادی را میان متفكران جامعه و بزرگان علم، ادب و دانشمندان پی‌ریزی می‌كرد، امام باقر علیه السلام به وسیله تقیه، تشیع را از حوادث هولناك به ساحل نجات رهنمون شد، آن‌گونه كه می‌فرماید: «تقیه از دین من و پدران من است هر كه تقیه نكند، دین ندارد.»(5)

آن حضرت در سایه تقیه به بازسازی و گسترش تشیع پرداخت.

 

 

 

شاگردان و تربیت‌شدگان امام باقر علیه السلام

در منابع تاریخی و رجالی، شاگردان امام باقر علیه السلام تا 467 نفر نام برده شده‌اند بحران‌های فكری زمان ـ كه گروهی اهل غلو شده بودند، و دسته‌ای عقاید انحرافی مرجئه و خوارج را پی می‌گرفتند ـ امام باقر علیه السلام را بر آن داشت تا با نهضتی فرهنگی با آنان برخورد كند كه بهترین شیوه تربیت نیرو‌های كار‌آمد بود.

از ممتازترین شاگردان امام، زراره بود كه از متكلمان و محدثان زمان گشت و محفل گسترده مریدان را در كوفه هدایت می‌كرد،(6) برادرش حمران هم كه امام وعده بهشت بدو داد و در حق وی فرمود: «حمران، شیعه ما در این دنیا و آن دنیا است.»(7)

دیگری، حمزه بن محمد بن عبدالله الطیار است كه گرچه مدتی با امام باقر علیه السلام مخالفت می‌كرد؛ ولی پس از تردید فراوان و بررسی مدعیان گوناگون، امامت امام را پذیرفت و پیرو امام گشت.(8)

سایر شاگردان، عبارتند از: معروف بن خربوذ، ابو بصیر الاسدی، برید بن معاویه و محمد بن مسلم بن ریاح الطایفی كه مانند زراره بود؛ امام صادق علیه السلام درباره این شاگردان فرمود: «بشارت ده انسان‌های خالص را به بهشت، برید بن معاویه العجلی و ابوبصیر لیث بن البختری المرادی و محمد بن مسلم و زراره، چهار نفر نجبا و نیكانی كه امین‌های خدا بر حلال و حرام اویند و اگر آنان نبودند آثار و دستاورد‌های نبوت از بین می‌رفت و نابود می‌شد.»(9)

از دیگر شاگردان امام ـ كه مقام والایی داشت ـ ابوحمزه الثمالی بود، دیگری، شاعر نامدار، كمیت بن زید الاسدی بود كه مجموعه اشعار وی ـ كه اختصاص به ستایش اهل بیت علیهم السلام دارد ـ معروف به هاشمیات است، كمیت در شعر معروف به «میمیه» به جنایت‌های امویان و واقعه كربلا اشاره كرد و آن را در مدینه برای امام باقر علیه السلام خواند كه مشمول محبت و تشویق امام قرار گرفت؛ البته بعدها والیان اموی عبدالملك، وی را اذیت و آزار كردند.(10)

 

امام زمان علیه السلام در سخن امام باقر علیه السلام

ابراهیم بن عمر كناسی می‌گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم كه می‌فرمود: «همانا برای صاحب این امر، دو غیبت خواهد بود و قائم، قیام می كند در حالی كه بیعت كسی برگردنش نیست.»(11)

ابوبصیر هم از امام باقر علیه السلام نقل می‌كند كه حضرت فرمود: «بعد از حسین علیه السلام، نُه امام می‌آیند، نهم از آنان، قائم ایشان است.»(12)

جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل نموده كه فرمود: «زمانی بر مردم خواهد آمد كه در آن زمان، امامشان غایب خواهد شد؛ پس خوشا به حال كسانی كه بر امر ما ثابت باشند؛ همانا كم‌ترین پاداش ایشان، آن است كه خداوند خطاب به آنان می‌فرماید: بندگان من! به سرّ من ایمان آوردید و غیبت حجت مرا تصدیق نمودید؛ پس به بهترین پاداش از سوی من بر شما بشارت باد! بندگان من شمایید از شما می‌پذیرم و شما را عفو می‌نمایم و به وسیله شما، رحمت و باران را بر بندگانم نازل می‌كنم و برای شما است كه از بندگان بلا و عذاب را دور می‌كنم…»(13)

 

 

 

ظهور امام زمان علیه السلام

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «گویی قائم علیه السلام را … می‌بینیم كه میان ركن و مقام ایستاده، جبرییل در پیشگاهش بانگ می‌زند: بیعت برای خدا! پس زمین را پُر از عدل كند، چنان‌كه از ظلم و جور پر شده است.»(14)

 

مدت حكومت امام زمان علیه السلام

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «قائم 309 سال حكومت می‌كند، همان مقدار كه اصحاب كهف در غارشان ماندند، زمین را پر از عدل و قسط می‌كند، چنان‌كه از ستم پر شده باشد؛ پس خداوند برای او، شرق و غرب زمین را می‌گشاید و به شیوه سلیمان بن داوود سلوك نماید، آفتاب و ماه را صدا می‌كند، پاسخ او را می‌دهند و زمین برای او در نوردیده شود و به او وحی می‌رسد؛ پس به امر الهی به وحی عمل می‌كند.»(15)

 

شیوه حكومت امام زمان علیه السلام

امام باقر علیه السلام درباره شیوه حكومت حضرت مهدی علیه السلام می‌فرماید: «حضرت قائم علیه السلام به امر جدید و قضاوتی تازه ـ كه شدید است ـ به پا خواهد خاست.»(16)

در جای دیگر از حضرت باقر علیه السلام آمده است: «همان‌گونه كه پیغمبر دعوت فرمودند و اسلام غریبانه آغاز شد، حضرت مهدی علیه السلام همان‌گونه عمل می‌كند.»(17)

 

سفارش‌های امام باقر علیه السلام به منتظران ظهور

1. شناخت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «هر كس با شناخت امامش بمیرد، پیش افتادن این امر (ظهور) یا به عقب افتادن آن به او ضرری نرساند؛ كسی كه به معرفت امامش بمیرد مانند كسی است كه با حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف در خیمه‌اش باشد.»(18)

2. صبر در دوران غیبت

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «ای مؤمنان! در به جا آوردن امور واجب خود، تحمل داشته باشید و در برابر دشمنانتان پایداری ورزید، هم‌دیگر را به شكیبایی سفارش نماید و با امام منتظر خود، پیوند و رابطه ناگسستنی داشته باشید.»(19)

3. زمان ظهور را تعیین نكردن

فضیل از امام باقر علیه السلام پرسید: آیا برای این امر )ظهور( وقتی معین است؟ حضرت امام باقر علیه السلام سه بار فرمودند: «آنان كه وقتی برای ظهور تعیین می‌كنند، دروغ می‌گویند.»(20)


پی نوشتها:

(1) الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص158و وفیات الاعیان، ابن خلكان، ج3، ص314.

(2) تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج2، ص320.

(3) كشف الغمه، اربلی، ج2، ص329.

(4) تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج2، ص320 و اصول كافی، كلینی، ج1، ص537.

(5) اصول كافی، كلینی، ج4، ص643.

(6) رجال كشی، ص133.

(7) همان، ص161

(8) همان، ص276.

(9) همان، ص238.

(10) الاغانی، ابوالفرج اصفهانی تحقیق عبدالستار احمد فراج، ج16، ص330.

(11) الغیبه، نعمانی، ص113.

(12) الغیبه، شیخ طوسی، ص92.

(13) كمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج1، ص330، ح15.

(14) بحارالانوار، مجلسی، ج52، ص290.

(15) همان.

(16) الغیبه، نعمانی، ص122.

(17) همان، ص173.

(18) همان، ص17، باب 26.

(19) همان، ص330، باب25.

(20)الغیبه، طوسی، ص425. 

admin بازدید : 3 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش چهارم از سلسله مقالات پیوند غدیر و مهدویت:

 غلامي آداب دارد ، راه و رسم مي‌طلبد ، براي خود مرام و مسلكي دارد. وظيفه‌ي يك غلام اين است كه بدنش در مقابل مولا خاضع و خاشع باشد خضوع بدني يعني اينكه همه‌ي اعضاي تن بنده ، برابر مولا در حال خواري و سر به زيري به سر برد و براي پذيرش امر و دنبال كردن امر و نهي او آمادگي كسب كند خواب و بيداري ، نشست و برخاست ،حركت و سكون و حتي شادماني و ناشادي بنده مطابق خواست مولاست .

بايد همه‌ي توانايي‌هاي ما در جهت رضاي مولايمان به كار رود و سمت و سوي زندگيمان را جهت نگاه عزيزمان تعيين كند . خدمت او وظيفه‌ي ماست ، و براي اين انجام وظيفه هيچ منتي بر او نداريم .

 

 

 

 خوب است كه دائماً نمودار كردار خويش را بررسي كنيم تا خداي نكرد مرتكب اهمال در حق ايشان نگرديم. اين ميثاق قديمي است و خدايي كه امام را مالك آسمان و زمين قرار داده و همه‌ي خلقت را به بهانه‌ي او خلق كرده ،‌در روز غدير اين پيمان و عهد را از ما ستانده است . اگر امام عصر عليه السلام ولي ما و اولي به تصرف در ماست ، پس خواست او بر ما مقدم است . در پيش انداختن او و در پي او شدن بايد تا آنجا پيش برويم كه دست و زبان و مال و حي قلب خويش را دارايي او بشماريم و از آن او بدانيم و براي تصرف و مالكيت در همه‌ي دارايي‌هاي مادي و معنوي براي امام عصر عليه السلام اولويت قائل شويم . بايد همان طور كه زبانمان در زيارت جامعه چنين خطابي دارد:

و مقدمكم امام طلبتي و اراداتي في كل احوالي و اموري(1)

شما را در خواسته و اراده و همه‌ي احوال و امورم پيش مي‌اندازم .

 در عمل پيش از اقدام به هر كاري و به زبان آوردن هر سخني براي امام عصر عليه السلام حساب باز كنيم و پرواي او را داشته باشيم . اينگونه در تمام شؤون زندگي بايد ببينيم او چه مي‌خواهد ! بايد به خود بگوييم اگر حضرتش هم الان دركنار ما بود ، مي پسنديد؟ و آيا اصلاً رويم مي آيد كه دست به اين كار بزنم يا اين سخن را از زبان بياورم ؟ به اين صدا گوش بسپارم ، يا در اين مكان حاضر شوم ؟

 مومن بايد در عصر غيبت پاي بند به بيعتي باشد كه با پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بسته است . بايد صاحبش را ولي الله بداند و در هر موقعيتي كه هست ، همه‌ي امورش را با ولي نعمتش تنظيم كند ، بايد همه‌ي اعضاء و جوارحش را براي خدمت به او به كار بگيرد و در هر كاري ببيند مولايش چه خواسته است ؟ يا حداقل آيا به انجام آن راضي است ؟ مسلماً اگر كسي خود را عبد بداند ، نمي‌تواند هر طور كه خودش مي پسندد زندگي كند .

 

ورع ، وظيفه‌ي غلام

 عبد بايد در هر لحظه‌اي و در هر موردي براي مالكش اولويت قائل شود و پيش از اينكه خواسته‌ي خود را اجرا كند ،‌آن را درجهت رضاي سرورش سامان بخشد.

 كسي كه به ولايت امام عصر عليه السلام ايمان دارد ، نمي‌تواند به دنبال جلب رضاي ايشان نباشد و تنها به سبك و سليقه‌ي خود روزگار بگذراند .

حتي اگر احتمال مي‌دهد ولي نعمتش در برابر كاري چهره در هم مي‌كشد ، به آن اقدام نمي‌كند و هراس دارد از اينكه به امور شبهه آميز و مشكوك نزديك شود .

 اينجاست كه ورع از حاشيه‌ي زندگي به متن آن نفوذ مي‌كند و بنده نه تنها از حرام قطعي پرهيز مي‌نمايد ، بلكه در مقابل حرام حريم مي گيرد و با احتياط و دورانديشي حركت مي‌كند ، تا به ضرر جبران ناپذير از دست دادن دين نيفتد .

 اينگونه فردي هيچگاه درصدد پيدا كرده راه حل‌هاي مختلف و توجيهات نه چندان موجه براي رسيدن به خواسته‌هاي خود نيست و بي‌جهت به هر چه مي پسندد رنگ دين نمي‌زند ، بلكه خالصانه رضاي مولايش را جستجو مي كند .

 

سپردن همه‌ي امور به مولا

 قديم‌ها خادمان و بندگان را صبح به دنبال وظيفه و كارشان مي‌فرستادند و ارباب ،‌خود را موظف مي‌دانست كه غذا و مكان استراحت بنده را فراهم كند . بنابراين مشغوليت ذهني و فكر و ذكر غذا هيچ يك از مسائل شخصي‌اش نبود . هم و غم او تنها صرف فرمانبرداري مي‌شد .

 اين پيمان بستن شايسته نيست كه به عهد شكني بيانجامد ، پيمان هم فقط نبايد زباني باشد ،‌بلكه بايد ظهور و بروز عملي پيدا كند. وقتي كردار من و تو زينت صاحب الزمان عليه السلام باشد ، و او بتواند به ما مباهات كند ،ما به اين عهد تماماً عمل كرده‌ايم وگرنه ، نه .

 

 

 

ثمره‌ي التزام به پيمان

 اين چنين است كه اگر عمل و كردار ما مطابق خواست آن حضرت باشد ، يقيناً يمن لقاء آن مه لقا به تأخير نمي‌افتد و ديدار روي يوسف كنعان ، نصيب چشمانمان خواهد شد . چنانكه خود آن عزيز فرمود :

 ولو أن أشياعنا - وفقهم الله لطاعته - علي اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم ، لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا (2)

واگر شيعيان ما – كه خدا بر طاعتش توفيقشان دهد - در وفاي به عهد و پيماني كه بر عهده‌ي آنان است ،‌هم دل مي‌شدند ، بركت ديدار ما از آنها وا پس نمي‌افتاد و سعادت مشاهده ي ما همراه با معرفت حقيقي و راستين برايشان پيش مي آمد .

شيعه بايد مولا راولي خويش بداند ، بنده بايد بندگي‌اش را بكند ، غلاميش را صرف كند ، خدمتش را پي بگيرد و مطمئن باشد كه خواجه خود روش بنده پروري داند ! غلام نبايد نگران مسائل شخصي‌اش باشد ، بايد همه چيزش را به مولايش بسپارد ! وقتي براي زندگي و تامين مخارجش كار مي‌كند ، بايد توكل و اميدش به انعام صاحبش باشد و مطمئن باشد كه مولايش آنچه شايسته و به صلاحش باشد فراهم مي‌كند .

 

تجديد عهد

بأبي أنتم و امي و نفسي و أهلي و مالي (3)

اين والاترين مرتبه و فراترين درجه‌اي است كه عبد و غلام به آن مي‌رسد . حاضر است خودش و خانواده‌اش و مال و داراييش را به پاي مولايش بريزد و همه را فداي رضايت او كند .اگر كسي به اين مرحله برسد ، آن وقت اين بخش زيارت جامعه از باطنش مي‌جوشد و از ضميرش نشأت مي گيرد .

 عهدي كه در غدير بسته شد ، مي‌شود كه هر طلوع تجديد كنيم ، و ميثاقي كه نزد مولايمان نهاده‌ايم ، مي‌توانيم در هر سپيده به ياد آوريم . دعاي عهد تجلي اين تجديد ميثاق است ، آنجا كه عرضه مي داريم :

اللهم إني اجدد له في صبيحه يومي هذا و ما عشت من أيامي عهداً وعقداً و بيعه له في عنقي لا احول عنها و لاازول ابداً (4)

خدايا ، امروز صبح و در هر روز زندگي با او عهد و قول و بيعتي را نو مي‌كنم كه به گردنم باشد ، از آن سر باز نزنم و هرگز كوتاه نيايم.

 

پی نوشتها :

(1)                        زيارت جامعه ،‌مفاتيح الجنان .

(2)                        احتجاج ، ج 2 ، ص 325.

(3)                        زيارت جامعه ، مفاتيح الجنان.

(4)                        دعاي عهد ، مفاتيح الجنان .

 

 

admin بازدید : 4 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش چهارم از سلسله مقالات غربت یار:

امام عصر عليه السلام به خواست خداوند متعال ولي نعمت همه‌ي مخلوقات هستند و بيشترين حق را بر همه دارند ايشان فراگيرترين ،‌ پايه‌اي ترين ، فراوان‌ترين و باكيفيت‌ترين وعظيم‌ترين نعمتي هستند كه خداوند نصيب ما فرموده است . لذا بايد طبيعتاً ذكري كه از ايشان به ميان مي آيد نيز فراوان‌تر ، شديد و غليظ‌تر و با انواع بيشتري تحقق يابد وگرنه ايشان غريب مي‌مانند .

اگر نفس مي‌كشيم ، اگر درد نداريم ، اگر خير و بركت در زندگيمان مي‌بينيم و احساس آسايش مي‌كنيم بايد حواسمان باشد كه اين نعمتها از كدام وجود نشأت گرفته و از كجا اين آبشار نعمت به سوي ما سرازير گشته است .

 آيا تا به حال شده به خاطر نعمت‌هايي كه داريم و سختي‌ها و بلاهايي كه نداريم بگوييم يا صاحب الزمان از شما ممنونيم ؟

 آيا در مقابل بيمار نبودن و فرزند سالم داشتن و در شرايط مطلوب به سر بردن شكر ولي نعمتان را به جاي آورده‌ايم ؟

 به راستي اگر در مقابل اين همه نعمت از يادآوري و ذكر اماممان سر باز زنيم آيا به غربت او راضي نشده‌ايم و در برابر او مسؤول نيستيم ؟

 

 

 

 امام زمان عليه السلام به اين معنا از غربت نيز در محاق غريبي به سر مي برند . اگر پدري كه با فرزندانش ارتباط قوي دارد و خانواده‌اش به او علاقه‌مند هستند ، به سفري طولاني برود ، به راستي چه حالتي براي آن خانواده متصور خواهد بود ؟ به هر مناسبتي در خانه از او يادي به ميان مي‌آيد ، اهل خانه به دنبال بهانه مي گردند تا خاطرات او را يادآوري كنند و جاي او را خالي نمايند . هنگامي كه تماس مي گيرد همه براي سخن گفتن با او مشتاقند و اگر چند وقتي خبري از او نشود به هر وسيله‌اي شده براي خبرگرفتن از او و درباره‌ي او تلاش ميكنند عكس او ، وسايل او و حتي جاهايي كه در خانه يا بيرون آن حضور داشته دائماً مورد توجه خانواده‌ي اوست حالا اگر اينها بدانند كه اين سفر نه يك سفر معمولي كه نوعي زنداني شدن است ، قطعاً سختي‌ها و ناملايماتي كه به دوش خواهند كشيد فراوان‌تر است . طبعاً بيشتر براي پدرشان غصه مي‌خورند و به همه براي خلاصي او التماس دعا مي گويند و هنگامي كه با خداوند ارتباط برقرار مي كنند نخستين و مهمترين خواسته‌شان آزادي پدر است . و چه بسا حاضرند از بسياري از نيازهاي ديگرشان چشم بپوشند تا پدرشان آزاد شود و شايد هم همه‌ي خواسته‌هاي ديگرشان يادشان برود و كانون توجهشان به خلاصي پدر معطوف شود . اين همه به خاطر علاقه و پيوندي است كه ميان آن خانواده و پدرشان برقرار است ، و اين محبت باعث مي شود گرفتاري او را تاب نياورند ، و در يك كلام فكر و ذكرشان پدرشان شود .

 حال مگر ما ندانسته‌ايم كه امام زمان عليه السلام پدر شفيق و مونس رفيق و برادر همزاد و مادر مهرورز است ؟ و مگر نمي‌دانيم اين پدر ما زنداني غيبت است و درد گمراهي و نافرماني انسان‌ها شكنجه‌اش مي‌دهد ؟

 به خود باز گرديم و ببينيم كه آيا همين حالاتي را كه طبيعتاً فرزندان يك خانواده نسبت به پدر سفر كرده‌ي خود دارند ، ما نيز دربراه ي امام زمانمان داريم ؟

 مسلماً ساده انگاري است اگر ياد كرد مختصري را كه نيمه‌ي شعبان هر سال از آن حضرت در سطح جامعه صورت مي گيرد ، از ميان برنده‌ي غربت ايشان بدانيم . شأن ، منزلت ، بلندايي ، عظمت و لطف و عطوفت امام عصر عليه السلام به ما آن قدر است كه اگر هر ثانيه يادآور ايشان باشيم باز هم به غربت آن عزيز پايان نداده‌ايم . چرا كه يادآوري‌هاي مختصر از آن حضرت مسلماً كيفيت ، و زمينه‌هاي چند گونه را آن گونه كه مناسب شأن ايشان است دارا نيست . پس لااقل بياييم مايي كه داعيه‌دار محبت آن عزيز هستيم قدري از غفلت و بي‌توجهي نسبت به او به در آييم تا همان وضعيتي را كه فرزندان دور افتاده از پدري نسبت به او دارند در ما هم ايجاد شود .

 

 چه كنيم ؟

خاتمه‌ي كلام را سخناني زيبا از مرحوم صاحب مكيال المكارم در زمينه‌ي غربت امام عصرعليه السلام قرار مي ‌دهيم به اين آرزو كه خدا كند روز ظهور شرمنده از نامردي نسبت به اماممان نباشيم .

 و اگر از اهل غفلت و اعراض از آن سرور باشي . جاي تاسف است. خداي عزوجل فرمود:« و هر كس از ياد من دوري كند همانا براي او زندگي تنگي خواهد بود و روز قيامت او را نابينا محشور خواهيم ساخت ..» كدام سختي و تنگي از تاريكي غفلت و ناداني بدتر است و كدام حسرت از كوري روز قيامت بزرگتر ؟ و كدامين بيم و وحشت از آن پشيماني زشت‌تر و كوبنده‌تر است ؟ چه مصيبت بزرگ و دردناكي ! پس شتاب كن ،‌ بشتاب براي خلاصي خودت و آزادي گردنت . و اين حاصل نمي‌گردد مگر با ياد مولايت ،‌تا در دنيا و آخرت دستت را بگيرد.( مكيال المكارم ،ج2 ، ص 309).

 

admin بازدید : 2 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش ششم از سلسله مقالات غربت یار:

  امام عصر عليه السلام كشتي نجات‌اند . كشتي نجات راه مي افتد و گوشه گوشه‌ي درياي متلاطم را مي‌كاود . هر قدمي را به دقت مي نگرد ، از سويي مرتباً اعلام مي كند كه براي نجات آمده است .حال اگر غريقي در حال فرو رفتن در گرداب باشد و موج‌ها او را احاطه كرده باشند و در همان حال كشتي نجات را در كنار خود ببيند چه بايد بكند ؟ آيا اگر خود فريادي نزند و ناخدا را به ياري نطلبد شايسته‌ي ملامت نيست؟ آيا اگر به جاي پيوستن به كشتي نجات ، در جهت مخالف شنا كند و از سپردن خود به منجي سر باز زند ، كار او را غير عاقلانه نمي شمرند .

 

 

 

امام عصر عليه السلام و اجدادشان فرياد زده‌اند كه : نحن سُفُن النجاه(1) (‌ما كشتي نجاتيم ) و پاي حرفشان هم ايستاده‌اند . در اين وانفساي دنيا و خصوصا دراين عصر نکبت بار، غصه آلود و حيرت خيز غيبت، ما در انواع گرداب ها و ورطه ها گرفتار شده ايم. اين گرفتاري ها از تنگناهاي مادي گرفته تا بلاها و امراض معنوي و روحي ما در بر گرفته اند. چنان که دير نيست آب از سرمان بگذرد و اميد نجات يافتنمان از بين برود.

اما متاسفانه دست روي دست گذاشته ايم و به مولايمان، به کشتي نجاتمان التجا نمي کنيم. همه گونه تلاشي مي کنيم، در خانه ي هر کس و ناکسي را مي زنيم، از هر دوست و آشنايي کمک مي طلبيم، اما آنجا که بايد برويم نمي رويم. براي تربيت ديني فرزندانمان به انواع روش ها مي آويزيم، براي اصلاح فساد زدگي ها به هر راه حلي دست مي زنيم، اما حواسمان به اين نيست که اگر فرزندمان امام زمان شناس شود، ديگر براي نماز خواندن نياز به اجبار و کنترل ندارد، براي کنترل نگاهش نياز به تذکر ما نيست و... .

اگر جوان ما با لطف و عطوفت مولايش عجين شود و طعم محبت او ار بچشد. ديگر محال است لذت رضايت او از خودش را با هيچ لذت شهوي معاوضه کند. اگر دختر و پير ما با امامش انس بگيرد و شيريني مناجات را با صدها ساعت گوش سپردن به موسيقي حرام معامله نمايد.

درد اينجاست که ما با معلول ها مبارزه مي کنيم، اما اگر به علت ها باز گرديم، مي بينيم که زير ساخت و زير بناي روحي درست، قطعا نتايج صحيح به دنبال خواهد داشت و چه زير بنايي محکم تر و مطمئن تر از تقويت محبت بچه ها به امامشان؟! چه سپري بهتر از آشنا کردن آنان با مولايشان و از آن طرف سپردن آنها به دست صاحبشان؟!

ما اين چنين نکرده ايم و نمي کنيم، ما در حال غرقيم اما حتي همين زحمت را به خود نمي دهيم که پنجه از ميان غرقاب بيرون کنيم و دستگير را به ياوري بخواهيم. در استغاثه هايمان به ندرت مي شود که با سوز و گداز باشيم، و طبيعي است که با اين کسالت و تصنع که داريم به ما توجه نکنند. از اين کشتي نجات خود کناره گزيده ايم. يا سر خود را به زير آب فرو برده ايم و يا گاه در جهت مخالف آمد او فرار کرده ايم و اين گونه است که سفينه ي نجات ما غريب مانده است.

 

شاهد امت

خداوند امام را شاهد امت قرار داده است. علم امام به ما، به گونه اي است که لحظه اي از او غايب نيستيم، گويي همواره چشم او نگران ماست و توجه او ما را مي پايد و از ما مراقبت مي کند. به راستي اگر کودکي خردسال به تنهايي نظاره گر رفتار و اعمال ما باشد، آيا حالمان با زمان تنهايي تفاوت نمي کند؟ آيا براي نگاه کردن او حساب باز نمي کنيم و به خاطر حيا از دست از يک سري کارها نمی داريم؟ حال اگر اين فرد ناظر، بزرگسال باشد آيا حريمي که حفظ مي کنيم و رعايت هايي که داريم مرتبه ي بالاتر و فراتري نمي يابد؟! اگر اين فرد، مرجع تقليد يا امام معصوم باشد چطور!؟

امام صادق عليه السلام امر فرموده اند:

فاحضرونا جميعا(2) (همه ي ما را حاضر بدانيد)

اگر فرضا به اين توصيه حضرت صادق عليه السلام عمل کرديم، به چه نتيجه اي دست خواهيم يافت؟ به خاطر اين که امام مي بيندمان آيا ديگر طرف گناه مي رويم؟ آيا باز هم در مقابل مشتبهات بي محابا عمل مي کنيم؟ آيا معصيت را کنار نمي گذاريم؟ آيا نمازهاي با توجه تري نمي خوانيم؟

شکر عملي اين وصف امام عصر عليه السلام به اين است که براي ايشان در حرکات و سکناتمان حساب باز کنيم و به گونه اي رفتار کنيم که در هر لحظه انگار در کنار ايشان و در محضر ايشان هستيم.

نکته ي ديگر در شکر عملي وصف شاهد بودن، اين است که زيارت آن حضرت را ترک نکنيم. هيچ اشکالي ندارد اگر بعد از نمازهاي واجب، با يک «السلام عليک يا صاحب الزمان» ساده به ايشان عرض ارادت کنيم. بد نيست اگر شب ها قبل از خفتن و صبح ها پس از برخاستن، سلامي خدمت آن سرور عرضه بداريم و از ايشان طلب برکت و گدايي رحمت کنيم.

خدا شاهد است که او مي بيند، او چشمي باز دارد و گوشي به آواز. اگر فردي قدمي برايش بردارد يا لطفي در حقش بکند يا محبتي خرج او نمايد و ساعتي و عمري را در راه او صرف کند، ممکن نيست بي پاسخ بماند. امام عادتش احسان است و خوي و خلقش از کرامت و بزرگواري وجود سرشته است.

بزرگي مي گفت يکي از راه هاي مؤثر و تجربه شده ي تقويت محبت امام عصر عليه السلام اين است که با خود تصميم بگيريم يک هفته به خاطر گل وجود ايشان گناه نکنيم و هر بار موقعيت گناهي پيش آمد به خود تلقين کنيم که به خاطر ايشان و محبت آن بزرگوار طرف گناه نمي رويم. مي فرمود: «خدا مي داند که پس از هفته اي به واسطه ي اين خودداري چه موج محبتي در دل ما ايجاد خواهد شد! و قهرا ادامه آن حالت، محبت را به اوج خواهد رساند.

حال که چنين نيستيم و بسياري حتي نمي دانند که امام نظاره گر اعمالشان است، آنها هم که مي دانند چندان بهتر از ديگران عمل نکرده اند. درست است که يک سري رعايت ها و تقيدات در ميان قشر متدين وجود دارد،‌ اما آيا همه ي آنها به نحو احسن به وظيقه ي خود عمل کرده اند و آيا متناسب با امکانات و نعمت هايي که امام عصر عليه السلام در اختيار ايشان گذارده به شکر ايشان پرداخته اند؟ آيا ديگراني که اصولا خبري از امام عصر عليه السلام ندارند اگر همين محيط تربيتي و دارايي هاي معنوي را داشتند بهتر از ما عمل نمي کردند؟ اين نکته بسيار جاي تامل است و حقيقتا انسان را از اين که بخواهد خود را برتر از ديگران بداند باز مي دارد.

هر چه عطاي نعمت بيشتر باشد، هر چه معرفت ما نسبت به امام بالاتر رود، وظيفه اي که بر دوشمان خواهد آمد سنگين تر خواهد بود و اگر اين وظيفه ادا نشود کفر آن نعمت کرده ايم و اماممان غريب مانده است.

 

 

 

غربت، دوري از اهل و ديار

معناي چهارم از غربت که شايد شايع ترين مفهوم آن باشد اين است که فرد از اهل و خانواده و وطن و مسکن خود فاصله بگيرد و در جايي که کسي نمی شناسدش قرار داشته باشد. چنين کسي در واقع عزلت نشين و گوشه گير شده و با کساني که تمايل و طلب دارد نمي تواند ارتباط داشته باشد. اين فرد در حقيقت از آنجا که دوست دارد در آن زيست کند دور مي افتد. نه کسي سراغش را مي گيرد و نه فردي را در آن غريب آباد مي شناسد، تا بتواند با همدمي او دردهاي دلش را آرام کند. چه حالي به انسان دست مي دهد، وقتي اين حديث امام صادق عليه السلام را مي شنود:

لابد لصاحب هذا الامر من غيبه و لا بد في غيبته من عزله و نعم المنزل الطيبه(3)

براي صاحب اين امر چاره اي نيست از غيبت و در غيبت او چاره اي نيست از عزلت [او] و چه خوب منزلگاهي است مدينه!

شهر مدينه، وطن امام عصر عليه السلام است و جايي که ايشان دوست مي دارند در آن منزل کنند و ساکن باشند. اما دريغ که امتحان و تقدير الهي اولا براي ايشان غيبت و نهاني را رقم زده است و به دنبال آن، باعث عزلت و کناره گيري ايشان از انسان ها شده و طبيعي است که اين عزلت به دنبال خود حسي غريب خواهد آورد.

بياييد خودمان را جاي آن حضرت بگذاريم! شخص اولي خلقت باشي، همه ي آفرينش را براي تو ايجاد کرده باشند، برگزيده ترين موجود عالمی باشي و در عين حال دستت بسته باشد. و مجبور باشي روزگارت را در گوشه ي عزلت بگذراني. درد و غم به جانت خراش بگذارد، بغض راه حنجره ات را ببندد، اما کسي را پيدا نکني که با او در ميان بگذاري. خود آن حضرت چنين فرموده اند:

ان ابي عهد الي ان لا اوطن من الارض الا اقصاها و اخفاها(4)

پدرم عليه السلام با من پيمان بست که در زمين وطن نگزينم مگر در دورترين و مخفي ترين [جاي آن].

با اينکه خداوند مي تواند ولي خود را از شر نامردمان حفظ کند، بدون اينکه در دور دست ها ساکنش نمايد، اما اين چنين اراده فرموده که آن حضرت، در دورترين و مخفي ترين مواطن ساکن باشند تا دست نامردمان به ايشان نرسد و شر شروران از وجود مبارکشان به دور باشد. با اينکه در روايات آمده که «امام عصر عليه السلام در ميان مردم دفت و آمد مي کنند، در بازارهاي ايشان راه مي روند و روي فرش هايشان قدم مي گذارند.»(5) اما محل اقامت ايشان در بيابان ها و صحراهاست و در ميان مردم، منزل ثابت و اقامتگاه دائمي ند ارند. اين است که غريب و دور از اهل و ديار مانده اند. قرن هاست که مشتاقان آن حضرت در محافل انس، گرد هم مي آيند و از ايشان گفت و شنود مي کنند، امام محبوب خود را در جمع خود نمي يابند و سر خود را در ميان نمي بينند. جاي خالي امام عصر عليه السلام خصوصا در ميان اهل معرفت کاملا مشهود است، اگر چه مولايشان به آنها سرکشي مي کند، اما همين که دائما با دوستان و مواليان خود ارتباط ديداري ندارد و نمي تواند با آنها زندگي کند، گواه اين است که ايشان غريب افتاده اند.

 

پی نوشتها :

(1)    بحارالانوار ، ج 1 ، ص337

(2)    غيبت نعماني، باب 8، ح 2.

(3)    غيبت نعماني، ص 188، باب 10، ح 41.

(4)    کمال الدين، ص 447.

(5)    بحار الانوار، ج 52، ص 154.

 

admin بازدید : 3 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

آغاز غيبت و داستان سرداب

پس از در گذشت و يا شهادت امام حسن(ع)، ماموران خليفه عباسى حركت گسترده اى را آغاز كردند و به جست و جوى فرزند و جانشين آن حضرت پرداختند(1). در هر جا كه احتمال وجود امام زمان(ع) را مى دادند، حضور مى يافتند. هدف آنان از هجوم به منزل امام حسن(ع) و اذيت و آزار بنى هاشم، دستگيرى و قتل فرزند امام حسن(ع) بود. اين پيگيرى خطرى بزرگ براى آينده امامت بود، كه با قدرت و حكمت پروردگار، مهدى(ع) از نظرها پنهان گرديد و از خطرها به دور ماند.

در آغاز غيبت، ميان علما و دانشمندان اختلاف است. سه نظر در آن وجود دارد.

گروهى مانند شيخ مفيد(ره) آغاز غيبت صغرا را از هنگام ولادت حضرت مهدى(ع) به شمار آورده اند(2)؛ زيرا از همان سالهاى آغازين ولادت، آن حضرت غيبت نسبى داشت و شمارى اندك از ياران، وى را مشاهده كردند.

بنابراين نظر، دوره غيبت صغرا تقريباً 74 سال مى شود، يعنى از آغاز ولادت، تا پايان سفارت آخرين سفير حضرت.

برخى بر آنند كه غيبت صغرا، از سال 260 ه. ق. يعنى سال درگذشت امام حسن(ع) آغاز شد و اين مدت، تا شروع غيبت كبرا، دوران آمادگى شيعيان و اُنس آنان به جدايى از امام زمان(ع) نام گرفت. اين دوران تقريباً هفتاد ساله، غيبت همه جانبه نبود. سفيرانى رابط بين امام و مردم بودند و مردم با واسطه، پرسشهاى دينى و دنيايى خود را از آن حضرت دريافت مى كردند.

گروهى آغاز غيبت امام(ع) را از زمانى مى دانند كه ماموران خليفه به منزل حضرت در سامرا، هجوم آوردند، تا وى را دستگير كنند و آن حضرت در آن هنگام، در سرداب و همان جا، از ديده ها پنهان شد و تاكنون، در آن جا، بدون آب و غذا زندگى مى كند و روزى از آن جا ظهور خواهد كرد.

اين داستان چنان شهرت يافته كه وى را (صاحب سرداب) لقب داده اند(3).

 

 

 

در پاسخ اين سخنان بايد گفت: در منابع شيعى و كتابهاى اماميه، هيچ نامى از سرداب نيست. نويسندگان اهل سنت در نوشته هاى خود بر اين نظر اصرار مى ورزند و متأسفانه اين مسائله دستاويز حمله ناآگاهانه برخى از آنان به تشيع گرديده است(4). پنداشته اند كه شيعيان در ميانه سرداب، امام خود را مى جويند و ظهورش را از آن نقطه انتظار مى كشند؛ از اين روى، تهمتهايى به شيعه زده اند و زحمت مراجعه به منابع شيعى را در اين زمينه به خود نداده اند.

البته داستان حمله ماموران معتمد عباسى به منزل امام(ع) و برخورد آنان با آب فراوان و ديدن فردى كه در گوشه اى نشسته و عبادت مى كند و سپس هجوم به طرف وى و ناكام شدن آنان از دستگيرى وى، در برخى از منابع شيعى آمده است، اما در اين نقل، بر فرض صحت سند و دلالت آن: اولاً، از سرداب نامى برده نشده است ثانياً، حمله ديگرى كه از ناحيه معتمد صورت گرفته خلاف آن چيزى را كه اهل سنت مى گويند، ثابت مى كند زيرا بنابراين نقل، امام(ع) آن محل را ترك كرد و از پيش چشم ماموران گريخت و در نتيجه، در سرداب نيست (5).

منشأ خرده گيريهاى نا آگاهانه برخى به شيعه، در اين زمينه، آن است كه شيعيان به بخشى از حرم عسكريين در سامرا، يعنى سرداب احترام و توجه خاصى دارند و آن را زيارت مى كنند. خاطره هاى امامان خويش را گرامى مى دارند و آن مكان را مورد عنايت قرار مى دهند. و اين نه به خاطر آن است كه امام زمان(ع) دراين جا مسكن گزيده است و زندگى مى كند، بلكه از آن جهت كه زمانى مركز عبادت و سكونت چند تن از امامان راستين تشيع بوده است.

و ما حب الديار شقفن قلبى ولكن حبّ من سكن الديار گذشته از اين، بر اساس احاديث فراوانى كه در منابع شيعى وجود دارد، شيعيان بر اين باورند كه امام زمان(ع) در ميان مردم در رفت و آمد است و در مراسم حج و مانند آن شركت مى جويد و مانند يوسف كه برادرانش را مى شناخت و آنان وى را نمى شناختند، دوستان خويش را مى شناسد و...(6). بنابراين، داستان غيبت حضرت مهدى(ع) در سرداب سامرا و زندگى كردن حضرت در آن مكان، بهتان و دروغى بيش نيست و هيچ يك از بزرگان شيعه، چنين باورى نداشته و ندارند.

 

پی نوشتها:

(1) اصول كافى، ج505/1.

(2) ارشاد، مفيد، ج340/2.

(3) اتفاق در مهدى موعود، سيد اكبر قرشى62/ـ 111.

(4) منتخب الائثر فى الائمام الثانى عشر، صافى گلپايگانى 372/، داورى، قم.

(5) كتاب الغيبه، شيخ طوسى؛248/ بحار ج51/52.

(6) كتاب الغيبه، شيخ طوسى 164.

 

admin بازدید : 7 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

دورنمای انتظار
1.خوشبینی به آینده بشریت.
2. پیروزی نهایی صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادی و صداقت بر زور و استكبار و ظلم و اختناق ودجل (دجالگری وفریب).
3. حكومت جهانی واحد.
4. آبادانی تمام زمین در حدی كه نقطه خراب و آباد ناشده باقی نماند.
5. بلوغ بشریت به خردمندی كامل و پیروی از فكر و ایدئولوژی و آزادی از اسارت شرایط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی.
6. حداكثر بهره­گیری از مواهب زمین.
7. برقراری مساوات كامل میان انسانها در امر ثروت.
8. منتفی شدن كامل مفاسد اخلاقی از قبیل زنا، ربا، شرب خمر، خیانت، دزدی، آدمكشی و خالی شدن روانها از عقده­ها و كینه­ها.
9. منتفی شدن جنگ و برقراری صلح و صفا و محبت و تعاون.
10. سازگاری انسان و طبیعت.

دو نوع انتظار
انتظار فرج دو گونه است: انتظاری كه سازنده، تحرك بخش، تعهدآور، عبادت، بلكه با فضیلت ترین عبادت است و انتظاری كه ویرانگر، بازدارنده، فلج كننده، و نوعی« اباحیگری» محسوب می­شود. این دو نوع انتظار معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم و تاریخی مهدی موعود(عج) است كه به نوبة خود از دو نوع بینش درباره تحولات تاریخی ناشی می­شود. اكنون به تشریح این دو نوع انتظار می پردازیم و از انتظار ویرانگر آغاز می كنیم.

 


انتظار ویرانگر
برداشت قشری مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود
 عجل الله تعالی فرجه الشریف این است كه صرفا ماهیت انفجاری دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حق­كشیها و تباهیها ناشی می­شود. نوعی سامان یافتن كه معلول پریشان شدن است.آن گاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل، یكه تاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حكومت نكند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ می­دهد و برای نجات حقیقت نه اهل حقیقت - زیرا حقیقت طرفداری ندارد- دست غیب از آستین بیرون می­آید. بنابراین هر اصلاحی محكوم است، زیرا هر اصلاح یك نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمی­شود. برعكس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حق كشی و هر پلیدی به حكم این كه مقدمة صلاح كلی است و انفجار را قریب الوقوع می­كند، جایز است. زیرا« الغایات تبرّر المبادی؛ هدفها، وسیله­های نامشروع را مشروع می كند.» پس بهترین كمك به تسریع در ظهور و بهترین شكل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
این جا است كه گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذّت و كامجویی است و هم كمك به انقلاب مقدس نهایی. این جا است كه این شعر مصداق واقعی خود را می یابد:
در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد
طاعت از دست نیاید، گنهی باید كرد
این گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف وناهیان از منكر با نوعی بغض و عداوت می­نگرند، زیرا آنان را از تأخیراندازان ظهور و قیام مهدی موعود
 عجل الله تعالی فرجه الشریف می­شمارند. برعكس، اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر واندیشه با نوعی رضایت به گناهكاران و عاملان فساد می­نگرند زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم می نمایند. این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی موعود و این نوع انتظار فرج كه منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی می­شود و نوعی اباحیگری باید شمرده شود، به هیچوجه باموازین اسلامی و قرآنی وفق نمی دهد.

انتظار سازنده
آن عده از آیات قرآن كریم كه ریشه این اندیشه است ودر روایات اسلامی به آنها استناد شده است، در جهت عكس برداشت بالا است. از این آیات استفاده می­شود كه ظهور مهدی موعود
 عجل الله تعالی فرجه الشریفحلقه ای است از سلسله مبارزات اهل حق و اهل باطل كه به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می­شود. سهیم بودن یك فرد در این سعادت موقوف به این است كه آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی كه به آنها در روایات استناد شده است، نشان می­دهد كه مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف مظهر نویدی است كه به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است و مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است:
« خداوند به مؤمنان و شایسته كاران وعده داده است كه آنان را جانشینان زمین قرار دهد و دینی كه برای آنها پسندیده است، مستقر سازد؛ دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید(دشمنان آنانرا نابود سازد)، بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریك حق نسازند».(1)
«ظهور مهدی موعود منّتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان، و وسیله ای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان ، و مقدمه­ای است برای وراثت خلافت الاهی آنها در روی زمین».(2)
«ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعده­ای است كه خداوند متعال از قدیمترین زمانها در كتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است كه زمین از آن آنان است و در پایان ، تنها به متقیان تعلق دارد.»(3)

 

 

حدیث معروف كه می فرماید: «یملأ الله به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما وجورا» نیز شاهد مدعای ما است نه بر مدعای آن گروه. در این حدیث نیز تكیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است كه مستلزم وجود گروه مظلوم است و می­رساند كه قیام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای حمایت مظلومانی است كه استحقاق حمایت دارند. بدیهی است كه اگر گفته شده بود: «یملأ الله به الارض ایمانا و توحیدا و صلاحا بعد ما ملئت كفرا و شركا و فسادا » مستلزم این نبود كه لزوماً گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشد. در آن صورت استنباط می­شد كه قیام مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف برای نجات حق از دست رفته و به صفر رسیده است نه برای گروه اهل حق، هرچند به صورت یك اقلیت.
شیخ صدوق روایتی از امام صادق علیه السلام نقل می كند، مبنی بر اینكه این امر تحقق نمی پذیرد مگر اینكه هر یك از شقی وسعید به نهایت كار خود برسد.
پس سخن در این است كه گروه سعدا و گروه اشقیا، هر كدام به نهایت كار خود برسند، سخن در این نیست كه سعیدی در كار نباشد و فقط اشقیا به منتهی درجة شقاوت برسند.
در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است، كه به محض ظهور امام
 عجل الله تعالی فرجه الشریف به آن حضرت ملحق می شوند. بدیهی است كه این گروه ابتدا به ساكن خلق نشده و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمی شوند. معلوم می شود درعین اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمینه هایی عالی وجود دارد كه چنین گروه زبده­ای را پرورش می دهد. این خود می­رساند كه نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلكه فرضا اگر اهل حق از نظر كمیت قابل توجه نباشند، از نظر كیفیت ارزنده ترین اهل ایمانند و در ردیف یاران سید الشهدا هستند.
از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهور امام، یك سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت می گیرد؛ آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است، نمونه ای از این قیامها است. این جریانها نیز ابتدا به ساكن و بدون زمینه قبلی رخ نمی دهد.
در برخی روایات اسلامی سخن از دولتی از اهل حق است كه تا قیام مهدی
 عجل الله تعالی فرجه الشریفادامه پیدا می كند. بعضی از علمای شیعه كه به برخی از دولتهای شیعی معاصر خود حسن ظن داشته اند، احتمال داده اند كه دولت حقی كه تا قیام مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف ادامه خواهد یافت، همان دولت باشد. این احتمال حكایتگر این است كه استنباط این شخصیتها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، این نبوده كه جناح حق و عدل و ایمان باید یكسره درهم شكسته و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا دولت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظاهر شود، بلكه آنرا به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بی­بند و باری تلقی می كرده اند.
از مجموع آیات و روایات استنباط می­شود كه قیام مهدی موعود
 عجل الله تعالی فرجه الشریف آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است كه از آغاز جهان برپا بوده است. مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف تحقق بخش ایده آل همه انبیا و اولیا و مردان مبارز راه حق است.

منبع: قیام و انقلاب مهدی ازنگاه فلسفه تاریخ، شهید مطهری(ره)، ص 58 تا 68.

پی نوشتها:
1. نور/55.
2. قصص/ 5.
3. انبیاء/ 105.

 

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 174
  • کدهای اختصاصی